گروه نرم افزاری آسمان

صفحه اصلی
کتابخانه
انوار العرفان
جلد سوم
[سوره البقرة ( 2): آیات 158 تا 162 ] ....



ص : 289
اشاره
( إِنَّ الصَّفا وَ الْمَرْوَةَ مِنْ شَعائِرِ اللَّهِ فَمَنْ حَ جَّ الْبَیْتَ أَوِ اعْتَمَرَ فَلا جُناحَ عَلَیْهِ أَنْ یَطَّوَّفَ بِهِما وَ مَنْ تَطَوَّعَ خَیْراً فَإِنَّ اللَّهَ شاکِرٌ عَلِیمٌ ( 158
إِنَّ الَّذِینَ یَکْتُمُونَ ما أَنْزَلْنا مِنَ الْبَیِّناتِ وَ الْهُدي مِنْ بَعْدِ ما بَیَّنَّاهُ لِلنَّاسِ فِی الْکِتابِ أُولئِکَ یَلْعَنُهُمُ اللَّهُ وَ یَلْعَنُهُمُ اللَّاعِنُونَ ( 159 ) إِلَّا
الَّذِینَ تابُوا وَ أَصْلَحُوا وَ بَیَّنُوا فَأُولئِکَ أَتُوبُ عَلَیْهِمْ وَ أَنَا التَّوَّابُ الرَّحِیمُ ( 160 ) إِنَّ الَّذِینَ کَفَرُوا وَ ماتُوا وَ هُمْ کُفَّارٌ أُولئِکَ عَلَیْهِمْ لَعْنَۀُ
( اللَّهِ وَ الْمَلائِکَۀِ وَ النَّاسِ أَجْمَعِینَ ( 161 ) خالِدِینَ فِیها لا یُخَفَّفُ عَنْهُمُ الْعَذابُ وَ لا هُمْ یُنْظَرُونَ ( 162
[سوره البقرة ( 2): آیه 158 ] .... ص : 289
اشاره
( إِنَّ الصَّفا وَ الْمَرْوَةَ مِنْ شَعائِرِ اللَّهِ فَمَنْ حَجَّ الْبَیْتَ أَوِ اعْتَمَرَ فَلا جُناحَ عَلَیْهِ أَنْ یَطَّوَّفَ بِهِما وَ مَنْ تَطَوَّعَ خَیْراً فَإِنَّ اللَّهَ شاکِرٌ عَلِیمٌ ( 158
ترجمه و شرح .... ص : 289
این آیه شریفه بیان نظر اصلی از تأسیس و حکمت صفا و مروة و پیش درآمد حکم طواف در آن و رفع توهم از آن است زیرا
صفحه 150 از 286
مسلمانان بر خود دشوار میدیدند که هنگام حج گذاردن و عمره بر صفا و مروة طواف نمایند و چون این طواف از آداب جاهلیت
بود نمیخواستند در زمان مسلمانی کاري از کارهاي زمان جاهلیت را انجام دهند و تصور میکردند این یک عمل جاهلی است این
آیه از آن فرود آمد که آرامشان سازد و تفهیم کرد که صفا و مروة از شعائر خداوند است و اگر مردم نادان آن را آلوده کردهاند
دلیل این نمیشود که مسلمانها از سعی در میان این دو خودداري نمایند بعلاوه این قضیه حتمی و واجبی نیست که بشریت در آنچه
پیش از اسلام داشته کاملا بر خطا و اشتباه بوده است و اسلام براي آن آمده تا همه آنچه را که در گذشته دراز ایجاد شده ویران
کند زیرا ناچار بشریت ص: 290
چیزهاي درستی داشته که شامل پارهاي از حقایق اساسی زندگی بوده و اسلام هم این نوع امور را بر آئین کامل شده خویش افزوده
و با این عمل پیوستگی ریشهدار موجود میان نسلهاي بشري را تأئید نموده است لذا اسلام طواف میان صفا و مروة و بسیاري از شعائر
حج را که پیش از پیدایش اسلام در جاهلیت یا در دینهاي دیگر رائج بود مشروع شناخته و آن را شعائر الهی بشمار آورده و گفته
است کسیکه با فروتنی بیشتر خیري انجام دهد خداوند در برابر عمل آنان شکرگزار و باعمال آنها آگاه است ولی کسانیکه چنین
تطوع و خضوع نداشته باشند و تسلیم نشوند مشمول چنین سپاسی الهی نیستند و اگر بآن وادي رفتهاند فقط از سرزمین و کنار خانه و
دیوارها گذشته و برگشتهاند اینک میفرماید:
صفا و مروة یعنی دو کوه شمالی و جنوبی مجاور مسجد الحرام از علامات و نشانههاي مناسک حج و از امکنه عبادات براي خدا
است لذا هر که خانه خدا را قصد کند و اعمال مخصوصه آن را بجا بیاورد یا براي انجام عمل مخصوص عمره مشرف شود گناهی
بر او نیست که بین آن دو کوه طواف کند و سعی نماید بلکه ثواب هم دارد و اعمال بیرویهي مشرکین که در بالاي کوه صفا و
مروة بتی نصب کرده بودند از موقعیت این دو محل عبادت نمیکاهد و هر کس براي اطاعت امر خدا عمل خیري را بمیل و رغبت
خود انجام دهد خداوند متعال در مقابل طاعت و بندگیش پاداش دهنده و بکردار او آگاه است که به چه نیتی این عمل را انجام
میدهد.
(158)
ص: 291
ترجمه و شرح [منظوم .... ص : 291
آن صفا و مروة آثار خدا است و ز علامتهاي دین بهر شما است
چون شدید از عمره فارغ هم ز حج طوف آندو بر شما نبود حرج
یک شکال آید در اینجا و اشتباه فعل واجب گفت نبود گناه
چونکه اندر جاهلیّت مشرکان سجده میکردند بتها را در آن
فرض شد چون حج آن بر مسلمین زان سبب بد سخت بهر اهل دین
کاین مکان بر مشرکان را معبد است کی موحّد را محل و مقصد است
میپرستند اندر این موقع صنم هم صنم را دارد کنون جا در حرم
لا جرم گفت ار کنند اهل صلاح بعد حج سعی اندر آن نبود جناح
تو کنی طاعت بمعبود اجل نیست چشمت بر مکان و بر محل
دیر یا بتخانه هر جائیکه هست معبد است آن را که باشد حقپرست
صفحه 151 از 286
من تطوع خیر محض شفقت است بر خلائق رغبتش بر رأفت است
پس خدا شاکر شود ز او از کرم یعنی از شکرش فزاید بر نعم
باشد او دانا بافعال عباد اجر عامل را کند هر دم زیاد
شکر حق چون کرد سالک در فنا حق تصرف داد او را در بقا
(158)
ص: 292
شأن نزول .... ص : 292
از امام محمّد باقر و امام جعفر صادق علیهما السّلام روایت شده که مسلمین خیال میکردند چون صفا و مروة جایگاه دو بت بنام
اساف و نائله بوده و در زمان جاهلیت آنجا مورد طواف مشرکین بود لذا مسلمین کراهت داشتند در آنجا طواف بعمل آورند سپس
این آیه نازل شد و سعی بین صفا و مروة را تأیید فرمود.
قتاده میگوید: فقط اهل تهامه از میان عرب سعی بین صفا و مروه را انجام نمیدادند که این آیه نازل شد.
مقاتل ابن حیان میگوید: هیچکس از اعراب بین صفا و مروة سعی نمیکرد مگر طایفه حمس که اینها نزد پیغمبر آمده و گفتند امن
شعائر اللّه هذا در این موقع این آیه نازل گردید که سعی بین صفا و مروة از شعائر حق است بخاري از عاصم بن سلیمان نقل کرده
که از انس در باره صفا و مروة سؤال کردم گفت در زمان جاهلیت طواف آنجا را میدانستیم ولی پس از ظهور اسلام از طواف در
آنجا منصرف شدیم تا اینکه این آیه نازل گردید حاکم نیز نظر این روایت را با اندك اختلافی از ابن عباس نقل کرده است.
صاحب روض الجنان از ابن عباس نقل کرده که اهل کتاب معتقد بودند که این دو بت مرد و زنی بودند که در اثر زنا با یکدیگر
بسنگ مبدل گردیدهاند و همین سنگها را مشرکین معبود خود قرار داده و آن را مس میکردند هنگامیکه بتها بفرمان پیغمبر
اسلام شکسته شد مسلمین سعی بین صفا و مروه را ترك کردند و گفتند این عمل از بدعتهاي دوران جاهلیت بود سپس این آیه
نازل ص: 293
گردید و سعی بین صفا و مروة از شعائر اسلام قرار داده شد.
در کافی و عیاشی از امام جعفر صادق علیه السّلام روایت شده که از آن حضرت پرسیدند آیا سعی بین صفا و مروه واجب است یا
نه فرمود واجب است عرض کردند مگر خدا نمیفرماید: فَلا جُناحَ عَلَیْهِ أَنْ یَطَّوَّفَ بِهِما جواب دادند این در باره عمرة القضاء بود
زیرا پیغمبر اکرم با مشرکین شرط کرده بود که در موقع سعی بتها را از صفا و مروة بردارند مردي در آنموقع از سعی خودداري
نمود تا وقت منقضی شد و بتها را برگردانید و برسول اکرم عرض کردند که فلانی سعی بین صفا و مروة را انجام نداده و بتها را نیز
برگردانیدند این آیه نازل شد که فَلا جُناحَ عَلَیْهِ أَنْ یَطَّوَّفَ بِهِما یعنی بر او گناه و حرجی نیست که طواف کند و بتها در آنجا باشد
ولی بعضی از مفسرین احتمال دادهاند که این آیه در حجۀ الوداع نازل گردیده نه در عمرة القضاء که در سال هفتم هجرت بود
کسانیکه این احتمال را قبول کردهاند میگویند در آنموقع نه تنها در صفا و مروة بتی وجود نداشت بلکه در محیط مکه نیز اثري از
بت نمانده بود و ناراحتی مسلمانان بخاطر همان سابقهي تاریخی آنجا بوده که بت اساف و نائله را در صفا و مروة قرار داده بودند
ضمنا معنی طواف در اصل عبارت از حرکتی است که آخر آن بنقطه اول منتهی میشود بنابراین لازم نیست حتما گردیدن دور
چیزي باشد اتفاقا در این آیه مبارکه نیز بهمان معنی اصلی استعمال شده است زیرا منظور از طواف صفا و مروة همان سعی و
حرکت میان آندو میباشد.
صفحه 152 از 286
ص: 294
بحثی از نظر لغت و معنی .... ص : 294
قوله تعالی فَلا جُناحَ عَلَیْهِ.
جناح- بضم یعنی گناهی که انسان را از حق متمایل کند چنانکه در آیه 282 سوره بقره میفرماید:
فَلَیْسَ عَلَیْکُمْ جُناحٌ أَلَّا تَکْتُبُوها.
جناح بفتح یعنی بال چنانکه در آیه 24 سوره اسراء میفرماید:
وَ اخْفِضْ لَهُما جَناحَ الذُّلِّ مِنَ الرَّحْمَۀِ وَ قُلْ رَبِّ ارْحَمْهُما.
اجنحۀ است چنانکه در آیه 1 سوره فاطر میفرماید:
الْحَمْدُ لِلَّهِ فاطِرِ السَّماواتِ وَ الْأَرْضِ جاعِلِ الْمَلائِکَۀِ رُسُلًا أُولِی أَجْنِحَۀٍ.
این ماده در ضمن آیات قرآن بمعانی مختلفی بکار برده شده از آن جمله است:
1) بمعنی طرف و جانب چنانکه در آیه 88 سوره حجر میفرماید: )
وَ اخْفِضْ جَناحَکَ لِلْمُؤْمِنِینَ.
یعنی روي خود را با کمال حسن خلق متوجه مؤمنان کن.
2) بمعنی خود بال و پر چنانکه در آیه 38 سوره انعام میفرماید: )
وَ لا طائِرٍ یَطِیرُ بِجَناحَیْهِ إِلَّا أُمَمٌ أَمْثالُکُمْ.
3) بمعنی گناه چنانکه در آیه 158 سوره بقره میفرماید: )
فَلا جُناحَ عَلَیْهِ أَنْ یَطَّوَّفَ بِهِما.
4) بمعنی دست چنانکه در آیه 32 سوره قصص میفرماید: )
وَ اضْمُمْ إِلَیْکَ جَناحَکَ مِنَ الرَّهْبِ.
5) بمعنی تمایل داشتن چنانکه در آیه 61 سوره انفال میفرماید: )
وَ إِنْ جَنَحُوا لِلسَّلْمِ فَاجْنَحْ لَها.
و این معنی در ضمن آیات قرآن بیشتر بکار برده شده است.
ص: 296
[سوره البقرة ( 2): آیه 159 ] .... ص : 296
اشاره
( إِنَّ الَّذِینَ یَکْتُمُونَ ما أَنْزَلْنا مِنَ الْبَیِّناتِ وَ الْهُدي مِنْ بَعْدِ ما بَیَّنَّاهُ لِلنَّاسِ فِی الْکِتابِ أُولئِکَ یَلْعَنُهُمُ اللَّهُ وَ یَلْعَنُهُمُ اللَّاعِنُونَ ( 159
ترجمه و شرح .... ص : 296
صفحه 153 از 286
این آیه مبنی بر سرزنش علماء یهود و نصاري است که خداوند متعال مژده دین اسلام و بعثت پیغمبر اکرم صلّی اللّه علیه و آله را در
کتابهاي آسمانی آنان بیان فرموده بود ولی دانشمندان اهل کتاب بخاطر منافع شخصی خود آن را پنهان نموده و مردم را بگمراهی
کشاندند در نتیجه عده کمی از یهود و نصاري دین اسلام را پذیرفته و بقیه در صدد دشمنی و مخالفت برآمدند.
آیا کتمان نخستین موسسه توحیدي و مناسک آن که همیشه باید دعوت و مکتب ابراهیمی را زنده و الهام بخش بدارد و واپسین
رسالت را بنمایاند سند مکتوب و بارزي از کتمان ما انزل اللّه نیست چرا از این بناء عظیم و بانی آن در تورات و انجیل نام و نشانی
نیست و چرا یکی بودن پیغمبريها و پیوسته بودن آنها که در کتابهایشان آشکار شده بود پنهان داشتند بنابراین براي همیشه و بطور
دائم مورد لعن و نفرین خدا قرار گرفتند اینک میفرماید:
در حقیقت از علماء یهود آنانکه آیات روشن و هدایتگري را که از جانب ص: 297
ما نازل شده و در آن حقانیت حضرت محمّد صلّی اللّه علیه و آله و جاویدان بودن شریعت وي بیان گردیده پنهان میدارند و بیان
نمیکنند پس از آنکه آن را براي مردم در کتاب تورات و انجیل و سایر کتابهاي آسمانی بیان نموده و توضیح دادهایم خداوند متعال
آنان را از رحمت خود دور ساخته و بآنها لعن میکند و همه لعن کنندگان نیز از فرشته و جن و انس ایشان را لعن و نفرین مینمایند.
(159)
ترجمه و شرح [منظوم .... ص : 297
آنکسانیکه بپوشند از عصات آنچه نازل کردهایم از بینات
وز هدي زان پس که ما بر مردمان در کتاب آوردهایم آن در بیان
پس بر ایشان است لعنت از خدا وز ملائک و انبیاء و اولیاء
لعن باشد دوري از جمع حضور وز بساط قرب و استجلاب نور
خود بود تورات و انجیل این کتاب یا که عقل مستنیر مستطاب
نام پاك احمد کامل ظهور بود در تورات و انجیل و زبور
آنکه بود از فیض رحمت دورتر نام او را داشت محو و مستتر
تا چراغ احمدي گردد خموش مستحق لعن زان شد از سروش
همچنین بودند قومی بد سرشت کز نفاق فطرت و اخلاق زشت
حق بپوشیدند بر باطل ز کین حق و باطل بردشان گر چه یقین
گر که آن از روي جهل و غفلت است جهل خود عین عذاب و لعنت است
ور کند دانسته انکار مهان لعنت است از لاعنان او را عیان
(159)
ص: 298
شأن نزول .... ص : 298
مجاهد و ربیع و ابن عباس و قتاده و دیگران معتقدند که کتمان کنندگان مزبور علماء یهود و نصاري مانند کعب بن الأشرف و
صفحه 154 از 286
کعب بن اسید و ابن صوریا و زید بن تابوه و دیگران بودند مطالبی را که در تورات و انجیل راجع به حقانیت و پیامبري حضرت
محمّد صلّی اللّه علیه و آله بود پوشیده نگاه میداشتند تا اینکه این آیه نازل شد. ولی در نظر بلخی آیه شامل همه کسانی است که
مطالب مربوط برسالت پیغمبر اکرم صلّی اللّه علیه و آله که در تورات و انجیل بیان گردیده بود پنهان کرده و بمردم نمیگفتند.
لیکن ابن عباس میگوید سبب نزول آیه این بوده که جماعتی از انصار از عدهاي یهودیان در باره مطالبی که راجع بحضرت محمّد
صلّی اللّه علیه و آله در تورات نازل شده بود سؤال کردند و آنها حقیقت را افشاء نکرده و پنهان داشتند.
اما تفسیر طبري و روض الجنان از ابن عباس نقل نموده که سؤال کنندگان مزبور عبارت از معاذ بن جبل و سعد بن معاذ و خارجه
بن زید بودند که از احبار و علماء یهود خواسته بودند تا مطالب مربوط برسالت پیغمبر اکرم را که در تورات آمده براي آنها بگویند
ولی آنان از ذکر آن مطالب خودداري نموده و بیان نکرده بودند تا اینکه این آیه شریفه نازل گردید.
ص: 299
بحثی از نظر لغت و معنی .... ص : 299
قوله تعالی فِی الْکِتابِ.
کلمه ال سه نوع بکار برده میشود اول اسم موصول بمعناي الّذي و ریشههاي آن است که بر سر اسمهاي فاعل و مفعول درمیآید
چنانکه در آیه 35 سوره احزاب و 112 سوره توبه میفرماید:
إِنَّ الْمُسْلِمِینَ وَ الْمُسْلِماتِ- و التَّائِبُونَ الْعابِدُونَ یعنی ان الذین.
عدهاي گفتهاند در این هنگام (ال) حرف تعریف است و جماعتی هم معتقدند که موصول حرفی میباشد.
دوم (ال) حرف تعریف است که دو نوع میباشد یکی عهدیۀ و دیگري جنسیۀ و هر یک از این دو نوع نیز بر سه قسم است که براي
رعایت اختصار از تفضیل آن خودداري گردید. سوّم (ال) زائده که بر دو نوع است.
1) لازمه مانند الف و لامی که بر سر موصولات است بنابر قولی که تعریف موصول را به صله آن میدانند و مانند الف و لامی که )
در اسمهاي علم است که آن اسامی را با حرف ال بیان میکنند چون اللات و العزّي یا الف و لامی که بر سر بعضی از اسمهاي عام
درمیآورند و بوسیله آن اسم خاصّی را اراده میکنند مانند اینکه بکعبه البیت و بمدینه المدینه و ستاره ثریا را النجم میگویند.
2) غیر لازمه مانند امري که در حال واقع شده است. )
لفظ ال در کلمه الاذل آیه لَیُخْرِجَنَّ الْأَعَزُّ مِنْهَا الْأَذَلَّ بنابر اینکه حرف یاء در فعل لیخرجنّ را بفتح قرائت کنند ثلاثی مجرد غیر لازمه
است ولی بهتر این است که بگوئیم در آیه مضاف شده و در اصل خروج الاذل است.
ص: 300
[سوره البقرة ( 2): آیه 160 ] .... ص : 300
اشاره
( إِلَّا الَّذِینَ تابُوا وَ أَصْلَحُوا وَ بَیَّنُوا فَأُولئِکَ أَتُوبُ عَلَیْهِمْ وَ أَنَا التَّوَّابُ الرَّحِیمُ ( 160
صفحه 155 از 286
ترجمه و شرح .... ص : 300
خداوند متعال در این آیه مبارکه روزنه درخشانی را میگشاید تا افراد هر چه قدر هم بگناه آلوده باشند از رحمت خداوند مأیوس
نگردند و آن روزنه توبه است که هر کس نیّت راست کند میتواند به پناهگاه پر از ایمنی برسد و نشانه راستی نیّت عمل نیک است
و آشکار کردن آنچه پنهان نگاه داشته شده و آگاه کردن مردم بآنچه حتمی است در اینصورت است که خدا او را میپذیرد و
مواهبی را که در اثر اعمال بد از او قطع کرده بود بآنها میدهد اینک میفرماید:
مگر آنانکه از پنهان کردن حق توبه کنند و اعمال فاسد خود را با اعمال نیکشان اصلاح نمایند و دستورات خداوند متعال را که در
کتابهایشان بیان گردیده بدون تحریف و تبدیل براي مردم روشن و آشکار سازند من هم توبه این قبیل اشخاص را میپذیریم و با
مغفرت خود آنها را قرین رحمت خود میسازم و من بسیار توبهپذیر و مهربانم و در عقوبت گنهکاران تعجیل نمیکنم.
(160)
ص: 301
ترجمه و شرح [منظوم .... ص : 301
غیر آنها که بحق تائب شدند بر هواي نفس دون غالب شدند
حق نمود اصلاح جان و مالشان بر صلاح آورد از اقبالشان
تا کنند اصلاح کار ما خلق بر بیان آرند احسانهاي حق
پس برایشانیم ما توبهپذیر کشف گردد پردهاشان از ضمیر
توبه باشد بر جناب حق ایاب چونکه برگردد شود رفع حجاب
هر که برگردد بخود راهش دهد نور قلب و جان آگاهش دهد
رو کنی بر شمس روي او بتو است شمس را نبود قفا او جمله رواست
پشت و رو از توست نه آفتاب چون نمودي پشت دوري زانجناب
رو نمائی باز چون بر سوي او بیحجاب و پرده بینی روي او
رو بگردانی زوي گر هر دمی رو کنی چون باز رو بینی همی
صد هزاران بار اگر از درگهش رو بگردانند خلق و از رهش
باز چون آرند رو در بسته نیست از کمال و نقص خلقان خسته نیست
(160)
ص: 302
بحثی از نظر لغت و معنی .... ص : 302
قوله تعالی إِلَّا الَّذِینَ تابُوا وَ أَصْلَحُوا.
صلح- یعنی مسالمت، سازش چنانکه در آیه 128 سوره نساء میفرماید:
صفحه 156 از 286
وَ الصُّلْحُ خَیْرٌ.
و از این ماده است:
صلاح- یعنی شایسته شدن، خوب شدن چنانکه در آیه 23 سوره رعد میفرماید:
جَنَّاتُ عَدْنٍ یَدْخُلُونَها وَ مَنْ صَلَحَ مِنْ آبائِهِمْ.
صالح یعنی شایسته چنانکه 62 سوره بقره میفرماید:
مَنْ آمَنَ بِاللَّهِ وَ الْیَوْمِ الْآخِرِ وَ عَمِلَ صالِحاً.
و جمعش صالحون و صالحات است چنانکه در آیه 46 سوره کهف میفرماید:
وَ الْباقِیاتُ الصَّالِحاتُ خَیْرٌ عِنْدَ رَبِّکَ ثَواباً وَ خَیْرٌ أَمَلًا.
اصلاح- یعنی ایجاد صلح و سازش و الفت چنانکه در آیه 56 سوره اعراف میفرماید:
وَ لا تُفْسِدُوا فِی الْأَرْضِ بَعْدَ إِصْلاحِها.
و در ضمن آیات قرآن بمعانی مختلفی بکار برده شده از آن جمله است:
1) بمعنی ایمان چنانکه در آیه 23 سوره رعد میفرماید: )
وَ مَنْ صَلَحَ مِنْ آبائِهِمْ وَ أَزْواجِهِمْ وَ ذُرِّیَّاتِهِمْ یعنی و من آمن باللّه آبائهم ص: 303
2) بمعنی بزرگ مقام و با جلالت چنانکه در آیه 130 سوره بقره میفرماید: )
وَ إِنَّهُ فِی الْآخِرَةِ لَمِنَ الصَّالِحِینَ.
3) بمعنی مدارا کردن چنانکه در آیه 27 سوره قصص میفرماید: )
سَتَجِدُنِی إِنْ شاءَ اللَّهُ مِنَ الصَّالِحِینَ یعنی من الرافقین.
4) بمعنی اصلاح کردن خلق چنانکه در آیه 189 سوره اعراف میفرماید: )
لَئِنْ آتَیْتَنا صالِحاً لَنَکُونَنَّ مِنَ الشَّاکِرِینَ.
یعنی اگر بر ما فرزند مصلح عطا فرمودي بر این نعمت البته از سپاسگزاران تو خواهیم بود.
5) بمعنی نیکی کردن چنانکه در آیه 88 سوره هود میفرماید: )
إِنْ أُرِیدُ إِلَّا الْإِصْلاحَ مَا اسْتَطَعْتُ یعنی الا الاحسان ما استطعت ( 6) بمعنی اطاعت چنانکه در آیه 11 سوره بقره میفرماید:
وَ إِذا قِیلَ لَهُمْ لا تُفْسِدُوا فِی الْأَرْضِ قالُوا إِنَّما نَحْنُ مُصْلِحُونَ یعنی مطیعون للّه فی الارض.
7) بمعنی امانت داري چنانکه در آیه 82 سوره کهف میفرماید: )
وَ کانَ أَبُوهُما صالِحاً.
یعنی پدران دو یتیم مرد امانتداري بود.
8) بمعنی نیکی و اصلاح بر پدر و مادر چنانکه در آیه 25 سوره اسراء ص: 304 )
میفرماید:
إِنْ تَکُونُوا صالِحِینَ.
9) بمعنی امر بمعروف و نهی از منکر چنانکه در آیه 117 سوره هود میفرماید: )
وَ ما کانَ رَبُّکَ لِیُهْلِکَ الْقُري بِظُلْمٍ وَ أَهْلُها مُصْلِحُونَ.
10 ) بمعنی گزاردن اعمال حج چنانکه در آیه 100 سوره مؤمنون میفرماید: )
لَعَلِّی أَعْمَلُ صالِحاً فِیما تَرَکْتُ.
صفحه 157 از 286
یعنی ترك کننده حج موقع مرگ میگوید مرا بدنیا برگردان تا شاید توانستم اعمال حج را که ترك کرده بودم بجاي آورم.
ص: 305
[سوره البقرة ( 2): آیه 161 ] .... ص : 305
اشاره
( إِنَّ الَّذِینَ کَفَرُوا وَ ماتُوا وَ هُمْ کُفَّارٌ أُولئِکَ عَلَیْهِمْ لَعْنَۀُ اللَّهِ وَ الْمَلائِکَۀِ وَ النَّاسِ أَجْمَعِینَ ( 161
ترجمه و شرح .... ص : 305
خداوند متعال در این آیه شریفه بیان میکند: گروه کافران که دریچه رحمت و نورانی بروي خود بسته و در تاریکی جهانگیر بسوي
سرنوشت پلیدي روانند و اگر همچنان بر کفر و کتمان و لجاجت خود تا هنگام مرگ باقی بمانند و با همان حال بمیرند لعنت خدا و
فرشتگان و همه مردم بر ایشان است اینک میفرماید:
کسانیکه با پنهان کردن حق و یا با نگرویدن بخدا و رسولش کافر شدند و در حال کفر از دنیا رفتند و بتوبه موفق نشدند لعنت خدا
و فرشتگان و همه مردم بر آنها است.
(161)
ص: 306
ترجمه و شرح [منظوم .... ص : 306
و آنکسانکه کافرند و مردهاند همره خود لعنتی را بردهاند
مرده اندر کفر ایشان کافرند لعنتی را مستحق و در خورند
از خدا و از ملایک وز بشر بهر ایشان است لعنت سر بسر
(161)
بحثی از نظر لغت و معنی .... ص : 306
قوله تعالی عَلَیْهِمْ لَعْنَۀُ اللَّهِ علی- کلمه علی حرف جرّ است و در چند معنی استعمال شده که مشهورترین آن استعلاء است چه حسّی
باشد چه معنوي چنانکه در آیه 12 سوره مؤمنون و 14 سوره شعراء میفرماید:
عَلَیْها وَ عَلَی الْفُلْکِ تُحْمَلُونَ
- و لَهُمْ عَلَیَّ ذَنْبٌ- دوم مانند حرف مع بمعناي مصاحبت بکار برده میشود چنانکه در آیه 177 سوره بقره میفرماید:
وَ آتَی الْمالَ عَلی حُبِّهِ یعنی مع حبه ص: 307
صفحه 158 از 286
سوم مانند حرف من بمعناي ابتداء است چنانکه در آیه 2 سوره مطفّفین میفرماید:
إِذَا اکْتالُوا عَلَی النَّاسِ یَسْتَوْفُونَ یعنی من الناس چهارم همچون حرف لام بمعناي تعلیل است چنانکه 185 سوره بقره میفرماید:
وَ لِتُکَبِّرُوا اللَّهَ عَلی ما هَداکُمْ یعنی لهدایته ایاکم پنجم مانند حرف فی براي ظرفیت است چنانکه در آیه 15 سوره قصص میفرماید:
وَ دَخَلَ الْمَدِینَۀَ عَلی حِینِ غَفْلَۀٍ مِنْ أَهْلِها یعنی فی حین غفلۀ ششم بمعناي حرف باء است چنانکه در آیه 105 سوره اعراف میفرماید:
حَقِیقٌ عَلی أَنْ لا أَقُولَ یعنی بان لا اقول گروهی از دانشمندان علم نحو گفتهاند هرگاه بخواهند جملهاي را بیان کنند که در آن ذکر
احسان و نیکی و سپاس خداوند است از حرف علی استفاده نمیکنند ولی اگر بخواهند جملهاي را بیان کنند که در آن رنج و
سختی و نقمت است در آن جمله لفظ علی را بکار میبرند چنانکه پیغمبر اکرم اگر امري را که ناخوشآیند بود ملاحظه میکرد
میفرمود: الحمد للّه علی کل حال.
ص: 308
[سوره البقرة ( 2): آیه 162 ] .... ص : 308
اشاره
( خالِدِینَ فِیها لا یُخَفَّفُ عَنْهُمُ الْعَذابُ وَ لا هُمْ یُنْظَرُونَ ( 162
ترجمه و شرح .... ص : 308
خداوند متعال در این آیه مبارکه میفرماید: آنانکه در زندگی خود از عقائد باطل پیروي کردند و در حال کفر و نفاق از دنیا رفتند
گرفتار عذاب و کیفري خواهند بود که هرگز پایان نمیپذیرد زیرا اینها با وجود اینکه اسلام دلائل قطعی در اختیار عموم قرار داده
بود معذلک آن را نادیده گرفته و همان راه کج را دنبال کردند لذا براي همیشه از رحمت الهی محروم گشتند اینک میفرماید:
در حالیکه کفار همیشه در آن لعنت و دوري از رحمت پروردگار یا در آتش جهنم معذب خواهند بود و نه تنها تخفیفی در عذاب
آنها داده نمیشود بلکه بآنان مهلت هم داده نمیشود تا از کردار زشتشان پوزش و معذرت بخواهند و هیچگاه خداوند نظر رحمتی
بآنها نخواهد داشت زیرا کفر آنان از روي علم و عمد و دشمنی با حق بوده است نه از باب عدم تشخیص بین حق و باطل.
(162)
ص: 309
ترجمه و شرح [منظوم .... ص : 309
مستحقّ آتشند و لعنتند جاودان اندر جحیم غفلتند
نیست تخفیفی بر ایشان در عذاب هم نه مهلت داده گردند از عقاب
(162)
صفحه 159 از 286
بحثی از نظر لغت و معنی .... ص : 309
قوله تعالی وَ لا هُمْ یُنْظَرُونَ نظر- یعنی نگاه کردن و دیدن چنانکه در آیه 185 سوره اعراف میفرماید:
أَ وَ لَمْ یَنْظُرُوا فِی مَلَکُ وتِ السَّماواتِ وَ الْأَرْضِ و بمعنی درنگ کردن و انتظار نیز بکار برده میشود چنانکه در آیه 15 سوره ص
میفرماید:
وَ ما یَنْظُرُ هؤُلاءِ إِلَّا صَیْحَۀً واحِدَةً یعنی اینها منتظر نیستند مگر بیک صیحه.
و از این ماده است:
انظار یعنی مهلت دادن و تأخیر انداختن که نوعی انتظار و نگاه کردن میباشد چنانکه در آیه 14 سوره اعراف میفرماید:
قالَ أَنْظِرْنِی إِلی یَوْمِ یُبْعَثُونَ ص: 310
نظرة بمعنی تأخیر و امهال است چنانکه در آیه 280 سوره بقره میفرماید:
وَ إِنْ کانَ ذُو عُسْرَةٍ فَنَظِرَةٌ إِلی مَیْسَرَةٍ منتظر- یعنی چشم براه و جمعش منتظرون است چنانکه در آیه 158 سوره انعام میفرماید:
قُلِ انْتَظِرُوا إِنَّا مُنْتَظِرُونَ یعنی بگو منتظر باشید ما نیز انتظارکشندگانیم ناظر- یعنی نگاه کننده تناظر- به یکدیگر نگریستن- استنظار
یعنی مهلت خواستن- منظر- یعنی مهلت داده شده- نظیر یعنی همانند و مثل و بزرگ قوم جمعش نظائر و نظراء است منظر یعنی
محل دید و جمعش مناظر میباشد- منظار یعنی آئینه و جمعش مناظیر است نظارة یعنی دوربین، نگرندگان.
و این ماده در ضمن آیات قرآن بمعانی مختلفی بکار برده شده از آن جمله است:
1) بمعنی ترحم کردن چنانکه در آیه 77 سوره آل عمران میفرماید: )
لا یُکَلِّمُهُمُ اللَّهُ وَ لا یَنْظُرُ إِلَیْهِمْ یَوْمَ الْقِیامَۀِ ( 2) بمعنی انتظار کشیدن چنانکه در آیه 49 سوره یس میفرماید:
ما یَنْظُرُونَ إِلَّا صَیْحَۀً واحِدَةً ( 3) بمعنی عبرت گرفتن چنانکه در آیه 17 سوره غاشیه میفرماید:
أَ فَلا یَنْظُرُونَ إِلَی الْإِبِلِ کَیْفَ خُلِقَتْ ( 4) بمعنی نگریستن چنانکه در آیه 259 سوره بقره میفرماید:
فَانْظُرْ إِلی طَعامِکَ وَ شَرابِکَ لَمْ یَتَسَنَّهْ.
ص: 311
توضیحات .... ص : 311
1) قوله تعالی إِنَّ الصَّفا وَ الْمَرْوَةَ مِنْ شَعائِرِ اللَّهِ. )
در تفسیر مجمع البیان مرحوم طبرسی مینویسد: این آیه دلالت دارد بر اینکه سعی بین صفا و مروة عبادت است و خلافی در این باره
دیده نشده لیکن نزد ما امامیه و مذهب شافعی انجام این عمل، هم در حج و هم در عمره فرض و واجب است و هر کس آن را
عملا بجا نیاورد حجّی بجا نیاورده است، لیکن شافعی وجوب آن را مأخوذ از سنّت پیغمبر اکرم صلّی اللّه علیه و آله میداند که
فرمودند: کتب علیکم السعی فاسعوا ولی ابو حنیفه و اصحابش گفتهاند: بهتر است بجا آورده شود ولی واجب نیست زیرا میگویند
آیه در قرائت عبد اللّه عباس و عبد اللّه مسعود و شهر بن حوشب چنین است: فلا جناح علیهما الا یطوف بهما اما سعی ابتداء یعنی
بدون حج و عمره ظاهرا طبق دلالت آیه مباح است ولی شافعی و اصحابش آن را مکروه میدانند.
2) مرحوم علامه طباطبائی در تفسیر المیزان میفرماید: نکته جالبی که در این آیه شریفه است این است که خداوند متعال با اینکه )
منبع تمام نعمتها است و هیچکس حقی بر او ندارد که شکرش لازم آید و اعمال صالحی که بندگانش انجام میدهند آنهم در
حقیقت با راهنمائی و توفیق اوست در عین حال اعمال صالحه بندگان را یک نوع احسان از ناحیه آنها نسبت بخود دانسته و بمقام
صفحه 160 از 286
شکرگزاري برآمده است چنانکه در آیه 22 سوره دهر میفرماید:
إِنَّ هذا کانَ لَکُمْ جَزاءً وَ کانَ سَعْیُکُمْ مَشْکُوراً. ص: 312
یعنی این نعمتهاي بهشتی پاداش شما است و از کوشش شما سپاسگزاري میشود و از این آیات نتیجه گرفته میشود که اطلاق شاکر
بر خداوند متعال بمعنی حقیقی کلمه است نه بعنوان معنی مجازي.
3) در معنی جمله وَ مَنْ تَطَوَّعَ خَیْراً بعضی از مفسرین مانند ابن عباس میگویند: یعنی کسیکه پس از بجا آوردن طواف و سعی )
مستحب بجا آورد لیکن باعتقاد اصمّ معنی جمله چنین است یعنی کسیکه پس از انجام حج و عمره واجب حج و عمره مستحبی بجا
بیاورد اما در نظر حسن معنی و من تطوع این است کسیکه بانواع خیرات و طاعات اقدام کند، مرحوم طبرسی میگوید: آنانکه اساسا
سعی میان صفا و مروة را در حج و عمره واجب نمیدانند میگویند معنی جمله این است کسیکه سعی میان صفا و مروة را بعنوان
استحباب انجام دهد خداوند متعال بعنوان هَلْ جَزاءُ الْإِحْسانِ إِلَّا الْإِحْسانُ باو جزاي نیک عطا میفرماید و از طرفی این آیه آداب
شکرگزاري را در برابر احسان بآدمی میآموزد زیرا در جائیکه خداوند متعال از بنده خود سپاسگزاري میکند باید بنده در مقابل
نعمتهاي بیشمار پروردگار خویش چه اندازه اظهار بندگی نموده و سپاسگزار باشد.
4) قوله تعالی مِنَ الْبَیِّناتِ وَ الْهُدي )
مرحوم علامه طباطبائی در تفسیر المیزان مینویسد: ظاهرا مراد از کلمه هدي در این آیه مبارکه احکام و معارفی است که در دین
الهی موجود است که پیروان خود را بسوي سعادت هدایت میکند و مقصود از بینات آیات و ادلهاي است که بر آن احکام و
معارف دلالت دارد لذا منظور از کتمان در این آیه مبارکه هر نوع اخفائی است که بوسیله دانشمندان و علماء انجام میگیرد اعم از
اینکه اصل آیات الهی را از ص: 313
مردم پنهان بدارند یا دلالت آنها را بر مصارف و احکامی که در بردارند سبب تأویل و توجیه کتمان نمایند بطوریکه عدهاي از
علماء یهود در باره مطالبیکه در کتب سابقه نسبت برسول اکرم بوده چنین میکردند یعنی آنچه را که مردم بآن اطلاع نداشتند
کتمان میکردند و آنچه را میدانستند طوري تأویل و تفسیر مینمودند که شامل پیغمبر اسلام نمیشد و اینکه میفرماید: پس از اینکه
آن را بر همه مردم روشن ساختیم یعنی عدهاي را بدون واسطه و عدهاي بواسطه علماء آنها بیان نمودیم لذا وقتی مطالب براي علماء
بیان گردید و آنها نیز متعهد شدند که بدیگران بگویند مثل این است که براي همه مردم بیان گردیده است و اگر طبقه علماء و
دانشمندان آنرا براي سایر مردم بیان نکردند میتوان گفت حقیقتی را که براي همه مردم روشن شده بود پنهان داشته و کتمان نمودند
ضمنا از این آیه شریفه مستفاد میگردد که تنها عامل اختلاف مردم در مسائل دینی همان کتمان علم از ناحیه علماء منحرف است و
گر نه دین یک موضوع فطري است که هر فطرتی آن را پسندیده و در مقابل آن خاضع میشود منتها بایستی بصورت واقعی در
دسترس فطرت قرار بگیرد و تکرار کلمه لعن در این آیه بخاطر این است که در هر موردي معنی مستقلی اراده شده است زیرا لعن از
طرف خداوند متعال بمعنی دور ساختن افراد مورد لعن از رحمت الهی است و از دیگران با گفتن اللهم العن تقاضاي دوري از
رحمت خدا است و چون در مورد لعن بنصّ اخبار زیاد محقق شده که لعن بر مؤمن جایز نیست لذا از آیه استفاده میشود که کتمان
ما انزل اللّه موجب کفر گشته و مستحق لعن میگردد و از آیه بعد نیز مستفاد میشود که توبه مرتد قبول است زیرا مفاد آیه این است
که انسان با کتمان حقیقت کافر شده و مستحق لعن و عذاب میگردد و بوسیله توبه از کفر و استحقاق أنوار العرفان فی تفسیر القرآن،
ج 3، ص: 314
لعن خارج میشود.
5) آیه شریفه گر چه در باره توبیخ و سرزنش علماء یهود و نصاري است لیکن نظر بر اینکه بطور قضیه حقیقه است و مورد نیز )
مخصص حکم نیست لذا شامل هر کسی است که ما انزل اللّه را پنهان کرده و آن را براي دیگران بیان نکند علی هذا شامل کسانی
صفحه 161 از 286
نیز میشود که دلایل ولایت علی علیه السّلام را بر خلاف ظاهر تاویل نمودهاند. و موضوع کتمان حق از موضوعاتی است که انسان
هر چه بیشتر در باره آن فکر میکند بخطرات آن بیشتر پی میبرد زیرا کتمان حق نسلهائی را در گمراهی و ضلالت نگاهداشته
همچنانکه بیان حقایق و روشن کردن آن نسلهائی را از بدبختی و ضلالت نجات داده است و در حقیقت کتمان حق جامعه بشریت
را از سیر تکاملی فطري باز داشته و موجب عدم پیشرفت جامعه میگردد و کتمان حق منحصر بکتمان آیات الهی و نشانههاي نبوت
نیست بلکه پنهان کردن هر چیزي که آشکار ساختن آن مردم را بواقعیتی میرساند نیز شامل میشود حتی در بعضی از موارد سکوت
در جائیکه باید سخن گفت از مصادیق کتمان محسوب میگردد و چون یکی از روشهاي بسیار جالب قرآن این است که پس از هر
تهدیدي روزنه امیدي بروي انسانها باز میکند تا افراد هر چه قدر هم آلوده بمعصیت و گناه باشند از رحمت خداوند متعال مأیوس
نگردند لذا در آیه بعدي میفرماید: مگر کسانیکه بعد از کتمان حق پشیمان گشته و توبه کنند و مفاسدیکه در اثر مخفی داشتن علم
خود مترتب گردیده جبران نمایند و آیات الهی را براي مردم بیان نمایند خداوند توبه چنین اشخاص را میپذیرد زیرا که خداوند
پذیرنده توبه و مهربان است.
6) قوله تعالی إِنَّ الَّذِینَ کَفَرُوا وَ ماتُوا وَ هُمْ کُفَّارٌ. )
بنا بعقیده بعضی از مفسرین مقصود از إِنَّ الَّذِینَ کَفَرُوا کفاري میباشند که ص: 315
در کفر خود مصرّ بوده و از روي عناد و ضدیّت دین حق را انکار نمودهاند و آنچه را که خداوند متعال براي هدایت خلق نازل
کرده پنهان میدارند نه هر کسیکه انکار او از روي عناد نبوده بلکه از روي جهل و نادانی و از باب اینکه براي آنها حق ظاهر نگشته
و تمیز بین حق و باطل نیز بر آنان دشوار است چنین کسی داخل در مستضعفین بوده و حکم آنها با خداست و براي تأیید نظر
خودشان گفتهاند که خداوند متعال در قرآن مجیدش بسیاري از آیات کفر را مقیّد بتکذیب نمودهاند چنانکه در آیه 37 سوره بقره
نیز میفرماید، وَ الَّذِینَ کَفَرُوا وَ کَذَّبُوا بِآیاتِنا أُولئِکَ أَصْحابُ النَّارِ هُمْ فِیها خالِدُونَ ( 7) کلمه اجمعین که تأکید بر الناس است بهمه
مردم شامل میگردد لذا ممکن است گفته شود که چگونه خداوند متعال میفرماید که عموم مردم بکفار لعن میکنند و حال آنکه
بعضی از مردم هستند که کافر را لعن نمیکنند در جواب این اشکال وجوهی گفته شده از جمله: ابو العالیه گفته همه مردم کافر را
لعن میکنند یا در دنیا یا در آخرت و یا در هر دو چنانکه خداوند متعال در آیه 25 سوره عنکبوت میفرماید:
ثُمَّ یَوْمَ الْقِیامَۀِ یَکْفُرُ بَعْضُکُمْ بِبَعْضٍ وَ یَلْعَنُ بَعْضُکُمْ بَعْضاً.
ولی قتاده و ربیع گفتهاند مراد از الناس مؤمنین هستند و گویا خداوند متعال بغیر مؤمنین اعتنا نکرده و آنها را بحساب نیاورده است
چنانکه گفته میشود:
.« الناس هم المؤمنون »
و سدي گفته هیچ فردي نیست که قبح ظلم را انکار نموده و بر ظالم ص: 316
لعنت نکند و کافر هم جزء ظالمین است لذا همه مردم بر او لعنت میکند.
اما اگر جمله أُولئِکَ عَلَیْهِمْ لَعْنَۀُ اللَّهِ را جمله انشائیه بگیریم اشکال منتفی گشته و یک نوع نفرین میشود یعنی لعنت خدا و ملائکه و
همه مردم بر اینان باد خواه لعنت بکنند یا نکنند مانند آیه قاتَلَهُمُ اللَّهُ أَنَّی یُؤْفَکُونَ و جمله سلام علیکم که مفاد هر دو جمله انشاء
است:
8) جمله لا یُخَفَّفُ عَنْهُمُ الْعَذابُ رد بر قول کسانی است که میگویند اهل آتش پس از مدتی طبیعت آنها آتشی شده و از عذاب )
آتش رنج نمیبرند در صورتی که عقیده آنان مخالف صریح آیات و روایات است چنانکه در آیه 59 سوره نساء نیز میفرماید:
کُلَّما نَضِجَتْ جُلُودُهُمْ بَدَّلْناهُمْ جُلُوداً غَیْرَها لِیَذُوقُوا الْعَذابَ.
و آیات دیگر که در محلش بیان خواهد شد.
صفحه 162 از 286
و در جمله وَ لا هُمْ یُنْظَرُونَ بعضی از مفسرین گفتهاند ینظرون از انظار بمعنی مهلت دادن است یعنی بآنها مهلت عذرخواهی داده
نمیشود چنانکه در آیه 35 سوره المرسلات میفرماید:
وَ لا یُؤْذَنُ لَهُمْ فَیَعْتَذِرُونَ.
و بعضی دیگر گفتهاند مقصود این است که عذاب آنها بتأخیر افکنده نمیشود بلکه مستمرا معذب خواهند بود.
ولی صاحب تفسیر اطیب البیان میفرماید: بعید نیست که مراد از نظر توجه و نگاه رحمت باشد یعنی اینها مورد توجه و رحمت الهی
قرار نمیگیرند چنانکه در آیه 75 سوره آل عمران نیز میفرماید:
أُولئِکَ لا خَلاقَ لَهُمْ فِی الْآخِرَةِ وَ لا یُکَلِّمُهُمُ اللَّهُ وَ لا یَنْظُرُ إِلَیْهِمْ یَوْمَ الْقِیامَۀِ.
ص: 317
روایات .... ص : 317
1) از امام جعفر صادق علیه السّلام روایت شده که فرمودند: پروردگار متعال سعی بین صفا و مروة را وسیله فروتنی و الغاء امتیازات )
بین طبقات مختلف مردم قرار داده است.
2) در کافی از امام جعفر صادق علیه السّلام روایت شده فرمودند: رسول اکرم پس از انجام طواف کعبه دو رکعت نماز خوانده و )
آیه إِنَّ الصَّفا وَ الْمَرْوَةَ را تلاوت فرمود و هنگام سعی نیز از کوه صفا شروع کردند و فرمودند چون خداوند متعال کلمه صفا را مقدم
داشتهاند لذا بایستی سعی از کوه صفا آغاز گردد.
3) عیاشی بسند خود از حلبی روایت کرده از حضرت امام جعفر صادق علیه السّلام سؤال کردم که چرا سعی میان صفا و مروة )
واجب شد فرمودند چون ابراهیم در آن وادي شیطان را مشاهده نمود بشتاب رفت تا شیطان با او سخنی نگوید و نیز آنجا مرکز
بتهاي کفار بوده از این جهت تشریع شده است.
4) در کتاب ثواب الاعمال از امام جعفر صادق علیه السّلام روایت کرده که آن حضرت فرمودند: رسول اکرم فرمودند: هنگامیکه )
حاجیان و زائران کعبه بسوي مکه روانه میشوند هر وقت که اثاثیه خود را بر زمین میگذارند و برمیدارند ده حسنه بنامه عمل آنها
افزوده میشود و ده گناه از آنان آمرزیده میشود و نیز هنگامیکه بدور خانه کعبه طواف میکنند گناهان آنان آمرزیده میشود و چندین
عمل دیگر و ثواب آنها را یاد آوري نموده و سپس بحاضرین دستور دادند که به زائرین خانه کعبه گفتار مرا برسانید. أنوار العرفان
فی تفسیر القرآن، ج 3، ص: 318
5) در کتاب ثواب الاعمال از حضرت امام جعفر صادق علیه السّلام روایت شده که فرمود وقتی که پیغمبر اکرم صلّی اللّه علیه و )
آله در مشعر توقف فرمود شخصی عرض کرد یا رسول اللّه من تصمیم داشتم که بزیارت کعبه بیایم ولی مانعی پیش آمد و نتوانستم
بحج مشرف شوم امّا ثروت زیادي دارم دستور بفرمائید عملی انجام دهم که در ثواب با حاجیان شریک باشم پیغمبر اکرم بکوه ابو
قبیس رو کرد و فرمود اگر باندازه این کوه طلا داشته باشی و آن را در راه خدا انفاق نمائی هرگز باجر و ثواب حاجیان نخواهی
رسید.
6) در تفسیر عیاشی از حضرت امام جعفر صادق علیه السّلام نقل گردیده که آن حضرت فرمودند: آیه شریفه. )
إِنَّ الَّذِینَ یَکْتُمُونَ ما أَنْزَلْنا مِنَ الْبَیِّناتِ وَ الْهُدي در باره علی علیه السّلام نازل شده است.
7) از امام محمّد باقر علیه السّلام نقل گردیده که آن حضرت در تفسیر این آیه فرمودند: منظور مائیم خدا کمک کند یعنی خدا )
یاري نماید تا از عهده این وظیفه سنگین برآئیم.
8) از امیر المؤمنین علی علیه السّلام روایت شده که فرمودند منظور از إِنَّ الَّذِینَ یَکْتُمُونَ ما أَنْزَلْنا علماء فاسد میباشند. )
صفحه 163 از 286
9) امام حسن عسکري علیه السّلام فرمودند: خدمت امیر المؤمنین علیه السّلام عرض کردند بهترین مردم بعد از ائمه کیانند حضرت )
فرمود علماء در صورتی که صالح باشند باز پرسیدند بدترین مردم بعد از شیطان چه اشخاصی میباشند حضرت فرمود علماء و
دانشمندان در صورتی که فاسد باشند سپس فرمودند آنها هستند که باطل را رواج داده و حق را پنهان میکنند خداوند در باره آنان
فرموده است. ص: 319
أُولئِکَ یَلْعَنُهُمُ اللَّهُ وَ یَلْعَنُهُمُ اللَّاعِنُونَ ( 10 ) مرحوم طبرسی بسند خود از پیغمبر اکرم صلّی اللّه علیه و آله روایت کرده که آن حضرت
فرمودند اگر از کسی چیزي را بپرسند و او آن را بداند ولی از اظهار آن خودداري نماید روز قیامت لگام آتشین بر دهان او گذارده
خواهد شد.
11 ) قمی از پیغمبر اکرم صلّی اللّه علیه و آله روایت نموده که چون بدعتها در امّت من ظاهر گردد باید عالم علم خود را اظهار )
نماید کسیکه چنین نکند لعنت خدا بر او باد.
12 ) از امام محمّد باقر علیه السّلام روایت شده که مردي نزد سلمان فارسی آمد و تقاضاي نقل حدیث از وي نمود سلمان ساکت )
بود و جواب نمیداد تا اینکه آن مرد پس از اینکه سه بار منظور خود را تکرار نمود از وي اعراض نموده و این آیه را تلاوت نمود
سپس سلمان او را طلبید و گفت اگر امینی را مییافتیم از نقل حدیث براي وي مضایقه نمیکردیم.
13 ) از محمّد بن مسلم نقل گردیده که منظور إِنَّ الَّذِینَ یَکْتُمُونَ ما أَنْزَلْنا اهل کتاب است. )
لیکن همه این روایات از قبیل انطباق مضمون آیه بر موارد و افراد مخصوصه است و آیه مبارکه اطلاق دارد و روایات مذکوره از
مصادیق آن میباشد.
ص: 320
تجزیه و ترکیب .... ص : 320
قوله تعالی إِنَّ الصَّفا وَ الْمَرْوَةَ مِنْ شَعائِرِ اللَّهِ کلمه الصفا مضاف الیه کلمه سعی است که حذف شده و کلمه من شعائر خبر آن میباشد
کلمه فلا جناح جواب من شرطیه است جمله فان اللّه ببعد جواب و جزاء است براي (من) شرطیه دوم.
قوله تعالی وَ النَّاسِ أَجْمَعِینَ کلمه اجمعین تأکید براي الناس است و شامل عموم مردم میشود.
در ماتُوا وَ هُمْ کُفَّارٌ واو اول عطف و واو دوم واو حالیه است خالدین فیها نصب خالدین بجهت حال بودن آن است و در مرجع
ضمیر فیها بین مفسرین اختلاف است یعنی میگویند ضمیر فیها به لعنۀ اللّه برمیگردد و بعضی معتقدند که ضمیر فیها به کلمه نار یا
جهنم برمیگردد که از مفاد جمله معلوم میگردد کانّه میفرماید:
یدخلون فی جهنم خالدین فیها- و لا هم ینظرون تقدیم ضمیر هم اختصاص را میرساند یعنی فقط همینها مورد نظر رحمت نیستند
ولی گناهکاران دیگر شاید مهلتی یابند یا مورد نظر رحمت الهی قرار گیرند.
ص: